این روزا دارم برای کنکور ارشد می خونم اما مشکلات زیادی دارم
وقتی درس می خونم خوابم می بره
گاهی اوقات حواسم میره جایی دیگه
گاهی دل و رودم می پیچه به هم
گاهی احساس خستگی زیادی می کنم
تند و تند گرسنم می شه
اگر این مشکلاتو حل نکنم خوب درس نمی خونم در نتیجه کنکور قبول نخواهم شد حالا چیکار کنم
بدبخت شدم چون چن وقتیه با خودم درگیرم الان در سایت جناب پدر کشته این مطلب رو خوندم
به خاطر درگیری با ذهنش به حبس ابد در گور محکوم شد...
فکر کنم دیگه از دست رفتم
در می زنند ، باز مهمان ناخوانده که این بار آمد و ماندگار شد
آشنایی قدیمی که او را از زمانی دور می شناسم و قلبش را پیشتر همین نزدیکی ها دیده ام
سر زده آمده و خود را در خانه ی من مهمان کرده
نه اجازه ای می گیرد و نه مراعات حال صاحبخانه را می کند
تقلای بیهوده می کنم که او را بیرون کنم ،اصلا خیال رفتن ندارد
هر چه بیشتر در او می نگرم بیشتر پی می برم که من بسیار تنهایم
نه تفاهم ، تعهد و نه هیچ چیز دیگر در ثبات یک خانواده نقش اصلی ایفا نمی کند ...
تازگی ها به این نتیجه رسیده ام ، مهترین چیزی که سبب می شه یه زن و شوهر ، با
وجود تمام مشکلات ( عدم تفاهم ، اختلافات قومی ، فرهنگی) سالها در کنار یکدیگر زندگی
کنند وجود چیزیه که من اسمشو می ذارم ... امنیت خاطر
انسانی که مطمئن است در هر شرایطی همسرش او را درک می کند و هیچ وقت به خاطر نقاط
ضعف و کاستی ها به او پشت نمی کند.
امنیت خاطر به سبب اینکه به همین شکلی که هستی از سوی طرف مقابل پذیرفته شده ای
امنیت خاطر به سبب اینکه مطمئنی همسرت هیچگاه به تو خیانت نمی کند.
به همدیگر ، به همسر ، به دوست و به خانواده ی خود
امنیت خاطر بدهیم