فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

بشدویم حالا از پسر فروردینی

یه خورده در مورد فروردینی ها
فروردینی ها وقتی عاشق میشن میرن می شینند توی لژ خانوادگی بستی فروشی و یک بستنی دوبل سفارش می دن .تازه
فروردینی ها عاشق اطلاعات عمومی هستند
به رانندگی علاقه وافر دارند و از آن خسته نمی شن، طبق آمار 1988 به نوشته جو ویلسن 68درصد کسانی که در سانحه رانندگی
کشته شدند فروردینی بودند علت تصادف آنها تصمیم گیری بدون فکر کردن بود

نوشته شده توسط وحید
goodboy_vf@yahoo.com

نوستا لژیای انسانی

نوستالژیای انسانی

در ناکجاآبادی خشک و سوزان راه می رفتم، تشنه

مرغکانی خوش آواز ، مرا به آب و آینه بشارت داده اند.نا گاه نمایی از آب در دوردستها دیدم به سمتش دویدم و فریاد زدم خدایا شکر! که ناگاه اندیشه ای زشت بر من زد که شاید سرابی بیش نباشد.

نفرین بر این اندیشه! نمی خواهم نمی خواهم که باور کنم ، زیرا که تشنه ام!

می دوم می دوم داغی زمین پایام را می سوزاند و خارهای کویر در اندیشه ام فرو می رود اما من می دوم تا به آب برسم و هر آن، اندیشه سراب را از سرم بیرون می کنم زیرا که من تشنه ام تشنه آب می خواهم روحم را در آینه آن صیقل دهم تا حقیقت را در روشنی اش ببینم.اما

ببین چگونه دست آسمان شکوه لحظات مرا در هم شکست.شاید برای انکه روشنایی نور در یابم بهتر است در تاریکی قلبم حبس شوم. آیا مرگ از این زندگی جفاپیشه ستمگر تر است که مردم آن ناکجا آباد فریاد می زدند نمی خواهیم نمی خواهیم بمیریم!

من که در دنیا زیبایی ندیدم.اما آنان هنوز در امید سرسبزی و آبادی و چشمه ای آب هستند.حتما در دل این کویر چشمه ای خفته است.در قعر چاه ناامیدی کسی به من می گوید شاید در این کویر چشمه ای  خفته است که منتظر است دست کسی اورا پیدا کند و صورتش در روشنا ی اش بشوید.آری حتما آن مرغان آن چشمه را یافته بودند .

در آخر

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود

در آروزی چشمه در آرزوی آبادی و سرسبزی در آرزوی تو.آری در آرزوی آب تا دستانم را در آینه ات بشویم تا در روشنایی ات غرق شومدریغ!که واقعیت از اندیشه اش تلخ تر بود و جز سرابی هیچ چیز نبود.


حرفهای خودمانی

سلام

اگر کمی وقت بذاریم و دقت کنیم می تونیم چیزای اطرافمونو خوب

ببینیم و  اونا رو در احساسمون شریک کنیم.این کارو از معلم خوبم

آقای القاسی یاد گرفتم.یه روز آقای القاسی به ما گفت:به انگشت سمت

چپ دست چپ نگاه کنیم و در مورد اون یه جمله یا یه مطلب یا یه قصه بگیم

ما هم یه چیزایی گفتیم بعد گفت:حالا به انگشت سمت چپ دست راست نگاه

کنید خلاصه هی گفت ما هم کم کم راه افتادیم تا رسیدیم انگشت شست پای راستم؛ اول که نگاه کردم دیدم هیچ فرقی با انگشت شست پای چپم نداره.

آخه می دونید انگشتای شست دستام با هم متفاوتند چون موقعی که سه سالم

بود یکیشون رفت لای در اتوبوس وکمی فرمش تغیر کرد :خلاصه دیدم هیچ فرقی با انگشت شست پای چپم نداره انوقت این جمله به ذهنم اومد ؛هر گاه به انگشت شست

پای راستم نگاه میکنم به یاد انگشت بازی  دوران کودکی ام می افتم اما هیچ گاه نفهمیدم که انگشت شست پای راستم چه نقشی رو بازی میکرد. انوقت فهمیدم چرا به بعضی ها می گن شاعر.

چند روز پیش خبر در گذشت هنرمند بزرگ مهدی فتحی رو شنیدیم.فقدان این بزرگ مرد تئاتر رو به جامعه تئاتر وتمامی هنر دوستان تسلیت می گویم

از طریق یکی از دوستانم با یه نوار به نام آوای روستا به خوانندگی ملیحه سعیدی آشنا شدم.

این نوار که یک نوار مجاز ایرانیه(البته از نظر وزارت ارشاد) به بازخوا نی آوازهای محلی سراسر ایران  اعم از شوشتری ؛ بختیاری؛ ترکی؛شیرازی؛... پرداخته.از زیبایی این نوار هر چه بگم کم گفتم.شنید نشو به شما هم پیشنهاد می کنم ولی از یه چیزی افسوس می خورم که بعضی از قسمتهای این ترانه ها سانسور شده.

البته مشخصه گناهی به گردن خواننده نیست .ولی می خوام بگم آخه باید ترانه های محلی رو هم سانسور کرد

آیا نباید به فکر اصالت و ماندگاری این ترانه ها بود.

سلام

برای علاقه مندان شعرو کسا نی که می خواهند تازه وارد شعر و ادب شوند یه شاعر خوب سراغ دارم این آقای مسجد سلیمانی که سیدعلی صالحی نام داره ابداع کننده سبکی به نام

شعر گفتاره.در آینده بیشتر در مورد این شاعر صحبت می کنم.خوب حالا برای شروع قسمتی

از شعر این شاعر خوب می یارم.

وقتی از شوق حیات ... مرده باشم

ذات زمان از حضور من آبستن خواهد شد

بعد هم باران پروانه می بارد ومن میدانم که خداوند خدا از شنیدن آواز کودکی یر بافه های باد

به آن واژه نامکشوف خواهد گفت معنا شو ای شرافت آدمی که سید ما

 از سلاله ی نرگس وستاره سامرا است

دوستان عزیز سلام

متاسفم به خاطر یه وقفه طولانی.البته مدت زیادی نیست که با اینترنت آشتی کردم.

ولی از بد روزگار فروردینی ها رو فراموش کرده بودم.مثل همین روزمرگی که باعث میشه خودمونو فراموش کنیم.واقعا وقتی خودمونو فراموش می کنیم چقدر زشت می شیم.اگه آدم دقت کنه این زشتی رو احساس میکنه.قول میدم بامطالب خوب وخواندنی برگردم.حالا می خوام وب لاگ فروردینی ها روبا یکی از شعرای فروغ فروخزاد زینت بدم امید وارم خوشتون بیاد.

دلم گدفته است

دلم گرفته است

به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم

چراق های رابطه تاریکند

چراق های رابطه تاریکند

کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد

کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد

پرواز را به خاطر بسپار                              

پرنده مردنی ست.