فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

ما جنازه های بسیار به تاریخ بدهکاریم ... 

 پسران بسیار و برادران بسیار ...  

و از بسیاری جنازه های در من است که این زن متعفن شده ...  

از بسیاری خون و بسیاری بسیارهای دیگر... 

 دیگر به فتح نمی اندیشم با بسیارهای در من نارس.. /  

با بسیارهای در من نارس نه به دست می آیم و نه از دست می روم....  

می روم خیابان هایم را به شهر دیگری نام ببخشم با تاول های بسیارش از زخم نارسیدن ها ...  

با اینهمه... آنقدر زنم که به زیر دامنم جهانی برویانم و جنازه های متعفن در خود را سرباز بزایم...سرباز...  

 

http://hakimehzafari.blogsky.com/

سلام متاسفانه به دلیل عوض کردن قالب وبلاگم تماس از راه صندوق پستی دچار اشکال شده بود که در حال حاضر این مشکل برطرف شده شما می توانید علاوه به گذاشتن نظرات خوبتون در قسمت درج نظر ،از طریق صندوق پستی بلاگ اسکای نیز با من در ارتباط باشید. 

برای استفاده از صندوق پستی بلاگ اسکای در منوی اصلی وبلاگ روی گزینه ی تماس با من کلیک کنید 

با تشکر 

فروردین

من هنوز منتظرم

سالروز مرگ احمد شاملو گرامی باد

 

 

سالروز مرگ احمد شاملو گرامی باد 

 

دهانت را می بویند. 

مبادا گفته باشی دوستت می دارم. 

دلت را می بویند... 

روزگار غریبی ست نازنین... 

و عشق را 

کنار تیرک راه بند 

تازیانه می زنند. 

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد. 

در این بن بست کج و پیچ سرما 

آتش را

به سوخت بار سرود و شعر فروران می دارند. 

به اندیشیدن خطر مکن. 

روزگار غریبی ست نازنین. 

آن که بر در می کوبد شباهنگام 

به کشتن چراغ آمده است. 

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد. 

آنک قصابانند 

بر گذر گاه مستقر 

با کنده و ساطوری خون آلود. 

روزگار غریبی ست نازنین.  

و تبسم را بر لبها جراحی می کنند  

و ترانه را بر دهان. 

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد. 

کباب قناری 

بر آتش سوسن و یاس 

روزگار غریبی ست نازنین. 

ابلیس پیروز مست 

سور عزای ما را بر سفره نشسته ست. 

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد.

دلم سخت می سوزد برای خودم و همه ی پسر و دخترهای وطنم که هیچ آینده ایی پیش روی خود نمی بینند