فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

سلام مشغول خواندن کتاب تاریخ تئاتر اثر ویل دورانت بودم  که  به داستان مدئا اثر درام نویس به حق بزرگ اوریپید ، رسیدم شاعر از زبان مدئا شعری سروده که برای من جالب و قابل توجه بود ازچند جهت اول اینکه این شعر در حدود قرن 5 ق م سروده شده و نشان دهنده شناخت عمیق اوریپید از عوالم انسان هاست. دوم آنکه سخنان مدئا در مورد زنان که هنوز هم تازه و امروزی هستند.

در مورد داستان مدئا

هنگامی که یاسون به کولخیس می آید ، شاهزاده مدئا عاشق او می شود ، یاریش می کند تا پشم زرین را به دست آورد و برای حفظ او پدر خویش را می فریبد و برادر خویش را هلاک می گرداند. یاسون سوگند یاد می کند همواره دوستدار وی باشد و او را با خود به یولکوس باز می گرداند. پلیاس ، پادشاه یولکوس وعده می دهد که تاج و تخت خود را به یاسون بسپارد در اینجا مدئا وحشی طبع وی را با زهر می کشد تا سلطنت یولکوس به یاسون برسد. قانون تسالی یاسون را از ازدواج با بیگانگان منع می کند، و او ناگزیر عشق نامشروع خود را با مدئا ادامه می دهد و از وی دو فرزند به وجود می آورد. ولی پس از چندی ، از خشونت وحشیانه مدئا خسته می شود و به جستجو می پردازد تا برای خود همسری شرعی و وارثی قانونی بیابد.از این روی ، از دختر کرئون پادشاه کورنت خواستگاری می کند. کرئون او را به دامادی خویش می پذیرد و مدئا را از آنجا دور می سازد.

مدئا در حالیکه بر خطاهای خود می اندیشد ، یکی از برجسته ترین اشعاری را که اوریپید در دفاع از زنان سروده است میخواند:

در بین موجوداتی که بر روی زمین می رویند و خون از جسمشان می ریزد ،

زن بوته ای است که از همه زخمدیده تر است. ما باید هرچه زر گیر آورده ایم بدهیم و عشق مردی را بخریم،

زیرا آن را برای چنین روزی اندوخته ایم ، و از این راه

جسم خود را فرمانبردار وی سازیم اینجاست که دندان زهر آگین شرم را حس می کنیم

و از همه بدتر آنکه هیچ نمی دانیم که این فرمانروا چگونه کسی خواهد بود....

زن در خانه خود هرگز شیوه ای نیاموخته است تا با آن

مردی را که در کنارش می خسبد به سوی آرامش و صفا رهبری کند.

زنی که پس از رنج فراوان ، شیوه این کار را بیاموزد و روشی در پیش گیرد

که مرد از او سیر نگردد و یوغ خود را بیرحمانه سنگین نسازد نفسی که می کشد

فرخنده و مقدس است. و گر نه بهتر آن است که مرگ را خواستار شود.

اگر مرد در درون خانه از دیدن چهره زن خویش خسته گردد

از خانه بیرون می رود و جایی نشاط انگیز تر  آسایش قلب خود را پیدا می کند.

اما زن منتظر می ماند و آرزوهای خود را تنها به یک روح وابسته می دارد.

و مردم می گویند که تنها مردان با جنگ رو به رو می شوند ،

و زنان در پناه خانه می نشینند و از هر خطری در امانند.

چه دروغ خنده انگیزی ! برای من سپر در دست با جنگ های آنان رو به رو شدن

سه بار آسانتر است تا کودکی را در شکم پروردن.

 

بعد از سرودن این شعر رقیب خود و سپس دو فرزند خویش را می کشد و تا اونجا که یادم می یاد در نهایت همسرش و خودش هم می کشه.

اول اینکه این اوریپید عجب نویسنده قدرتمندی بوده و جا داره بعضی از نمایشنامه نویسای ما که همینطوری تو هوا شخصیت های داستانش تصویر می کنند از این درام نویس قرن پنج قبل از میلاد کمی یاد بگیرند.

دوم اینکه زن یعنی این !... واقعا دم این مدئا گرم. بعضی مرگ هم از سرشون زیادیه.

نظرات 7 + ارسال نظر
اسفی چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:34 ب.ظ http://asreyakhbandan1.blogfa.com

با عرض سلام .
ایا مایلید نظر انسانی را که چهار سال از عمر خودش را صرف تحقیق در مورد اعتیاد و روشهای درمان ان کرده است را بدانید .
ایا مایلید در طرح درمانی عصر یخبندان شرکت کنید . من به شما قول می دهم که راحت ترین و موفق ترین دوره درمان را پشت سر بگذارید .
گرچه این طرح درمانی بخاطر خصوصیات منحصر به فردی که دارد فقط در مشهد قابل اجراست ولی مطمئن هستم که بازدید از این وبلاگ می تواند تمامی ایرانیان عزیز را در انتخاب درست راهنمائی کند .
یک نرم افزار اسپمر رایکان هدیه ما به بازدید کنندگان عزیز است

فرخ چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:45 ب.ظ http://chakhan.blogsky.com

تکان دهنده بود خانوم ... آفرین
منم خیلی خوشحالم که زن نیستم ... چون حتی با سزارین هم نمیتونستم کنار بیام حاضرم قطعه قطعه بشم .. ولی زایمانی توی برنامه هام نباشه

یک زن پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ http://boyesharji.blogsky.com/

متن زیبایی بود.

گلی شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ق.ظ

اینجاست که می گن همیشه پای یک زن در میان است. من خودم یک زنم اما فکر می کنم در بیشتر موارد این زنها هستن که زندگی زنهای دیگه رو خراب می کنن. البته اشتباهات مردارو هم نمیشه نادیده گرفت اما معمولا این زنها هستن که بدون اینکه به تجرد یا تاهل یک مرد درست بیاندیشن وارد زندگی اون می شن و با این کار یه زن دیگه رو نابود می کنن. بله ما خودمون زندگی هم جنسامونو خراب می کنیم. کاش قبل از هر کاری خودمونو جای همدیگه بزاریم تا تلخ و شیرین عملمونو بهتر درک کنیم.

منظورتون اینه شما خودتون زندگی یه زن دیگه رو خراب کردین؟

[ بدون نام ] یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ

اصلا حدس درستی نزدید من کاملا با این کارا مخالفم. زود برداشت نکنید.

این شما بودید که خودتان را زیر سوال بردید
وقتی کسی دیگر مسبب خراب شدن یک زندگی می دانیم ۹۰٪ بدین مفهوم است که حاضر نیستیم اشتباهات خود را بپذیریم و مردها را همانگونه که هستند بپذیریم

حکیمه دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ق.ظ

مردی که فتح می کند..مردی که می جنگد..مردی که در تمام سالیان عمر خود میخواهد قهرمان بلامانع زندگی هر زنی باشد..واقعا اینقدر ناتوان و ضعیف است که در برابر زنی دیگر ایمن نیست!؟چرا ما زنها همیشه تقصیرارو به گردن میگیریم تا خیالمون راحت بشه که اگه کسی زیر پای مردای زندگیمون نشینه به ما وفادار خواهد موند! اصلا اینطور نیست اون زن دوم هم فریب احساسات خودش رو میخوره و باید ببینیم چطور وارد زندگی دوم یه مرد میشه گاهی نیاز و گاهی حتی اکراه و حتی اجبار! اون قهرمان باید وفادار ماندن رو یاد بگیره...

گلی سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:49 ق.ظ

منظور شما رو از این حرف که مردهارو همانگونه که هستند بپذیریم رو نمی فهمم. یعنی با هر نوع اشتباهی که می کنن؟ به نظر من اشتباهات جز خصوصیات فردی نیست که بشه اونو پذیرفت. یعنی شما می پذیرد که مرد زندگیتون با یکی دیگه رابطه داشته باشه چون اون یه مرده و باید اونو با همین حالت پذیرفت ؟ نمی دونم متاهل هستین یا نه. زن تا متاهل نباشه این حسو درک نمی کنه . جسارت نمی کنم اما این احساسو وقتی متاهل باشی متوجه می شی. این احساس کاری به روشنفکر یا سنتی بودن هم نداره . ببینید من نمیگم همیشه اشتباهات رو دیگران می کنن و تقصیرهارو گردن دیگران می ندازم بلکه می گم تا چه حد این تقصیره زنه ؟ همش ؟ تا چه حد اشتباه اون زنه دومه ؟مطمئنا نه . پس سهم اون مرد چی میشه ؟ ما باید بپذیریم او را همانگونه که هست؟

اصلا بحث ما با سر همین اشتباهات مرده این شما بودید تمام گناه رو متوجه زن دوم کردید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد