قالی شویان
آیین سنتی و مذهبی قالی شویان که همه ساله در دومین جمعه مهرماه در مشهد اردهال برگزار میشود تنها آیین مذهبی اسلامی است که به تقویم خورشیدی برپا میشود. در این مراسم شرکتکنندگان که از اطراف برای برگزاری این مراسم آمدهاند در حالی که چوبهایی به دست دارند، قالیای را به نماد شستن خون امامزاده سلطانعلی فرزند امام محمدباقر در چشمه میشویند. این مراسم در فهرست میراث معنوی کشور ثبت شده است.(خبرگزاری میراث فرهنگی ایران)
امامزاده سلطان علی
امامزاده سلطانعلی فرزند بلافصل امام محمد باقر(ع) در اوایل قرن دوم هجری به دعوت اهالی مردم فین و کاشان به منظور ترویج دین مبین اسلام عازم این منطقه شد.این حضرت پس از یک جنگ نابرابر به مدت ۱۳روز سرانجام همانند جدش سیدالشهدا(ع) در صحنهای شبیه به کربلا به همراه جمعی از یاران خود به شهادت رسید.
پس از رسیدن خبر شهادت امامزاده سلطانعلی(ع) به فین و چهل حصاران (کاشان فعلی) مردم این مناطق پیاده و سواره و با چوب و چماق خود را به قتلگاه شهیدان اردهال رساندند. آنها پیکر پاره پاره شده حضرت را برای غسل دادن از قتلگاه به سوی نهری که اکنون به نهر شاهزاده حسین معروف است حمل کردند و پس از تشییع و اقامه نماز بر پیکر آن حضرت وی را با احترام به خاک سپردند. فینیها پس از خاکسپاری برای خونخواهی حضرت قیام کردند و با چوب و چماق به تعقیب قاتلان و دشمنان آن حضرت پرداختند و با خود عهد کردند که هر سال در دومین جمعه فصل پاییز که مصادف با روز خاکسپاری امامزاده سلطانعلی(ع) است به پابوس آن حضرت آمده و این واقعه را با برگزاری مراسم قالیشویان زنده نگه دارند. نویسنده تاریخالایمان قم با اشاره به سنت قالی شویان در روز موعد قالیشویی یادآور میشود: هر طایفهای(فین و خاوه و چهل حصاران) در این روز به وراثتی که دارندقالی را گرفته و در آب میکشند.
صحت تاریخی این مراسم
در زمینه رویدادهای تاریخی مربوط به چگونگی و چرایی ورود امامزاده به اردهال و وقایع پیشآمده و سپس جنگها و شهادت او، روایتهای متعدد و بسیار متفاوتی گفته شده است که همین تفاوتها و تناقضهای فراوان، در کنار نبود اسناد تاریخی، نشانهای از داستانگونه بودن همه آنهاست. از همین روی است که ملا محسن فیض کاشانی، حکیم و عارف عصر صفوی در کتاب «انجم فروزان» وجود شخصیتی به نام سلطان علی و آرامگاه او در مشهد اردهال را یکسره افسانه و خرافه میداند.
امروزه برخی از پژوهشگران و از جمله استاد جابر عناصری در«اساطیر و فرهنگ عامه ایران» (1374، ص 99 تا 101) این مراسم را بازماندهای از جشن مهرگان میدانند. در حالیکه هیچگونه شباهتی بین مراسم قالیشویان با جشن مهرگان (جز نزدیکی زمانی این دو با یکدیگر) عرضه نشده است.
بسیاری از پژوهشگران این آیین را بازمانده کهن از جشن تیرگان و آرزوی باران می دانند.
نخست اینکه، زمان برگزاری این مناسک با گاهشماری خورشیدی سنجیده و انجام میشود که هیچ نمونه مشابهی در مناسبتهای مذهبی دیگر ندارد.
دوم اینکه، سیزدهمین روز مهرماه برابر است با تیر روز از این ماه که نخستین تیر روز فصل پاییز و نخستین تیر روز از سال نوی زراعی است که در ایران سال زراعی از ابتدای پاییز، آغاز و در پایان تابستان بعدی به پایان میرسد.
این روز، هنگام یکی دیگر از چهار جشن تیرگان سالیانه است که سه جشن دیگری عبارتند از جشن سیزدهبدر در سیزدهمین روز فصل بهار برای سالی که از ابتدای بهار آغاز میشود؛ جشن تیرگان در سیزدهمین روز تابستان، هم برای گاهشماری فعلی و هم برای سالی که از ابتدای تابستان آغاز میشده؛ و نیز جشن دیگری در سیزدهم (و گاه چهاردهم) ژانویه برای سالی که از ابتدای زمستان آغاز میشده و امروزه تنها در میان ارمنیان ایران روایی دارد.
از سوی دیگر نام فصل پاییز در بسیاری از متون ادبیات فارسی از جمله در شاهنامه فردوسی به گونه «تـیـرماه» آمده است و منظور از آن، نه ماه تیر که کل فصل پاییز یا خزان است. در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی نیز از اول پاییز به نام «تیرماه» یاد شده و در فرهنگ اسدی توسی هم، تیر به معنای فصل خزان ضبط شده است. امروزه چنین نامگذاری برای این فصل، در میان مردمان فارسی تاجیکی زبان آسیای میانه و نیز در افغانستان کاربرد و دارد.
به عبارت دیگر، سیزدهم مهرماه برابر است با تیر روز از تیرماهی که خود نخستین تیر روز سال میبوده و مردمان در این روز برای آرزوی باران کافی و سالی پر باران و حاصلخیز به انجام آیینهایی در ستایش و گرامیداشت تشتر میپرداختهاند که نمونههای فراوان آن در «تشتر یشت» اوستا دیده میشود.
سوم اینکه، پیوند تابوت و تدفین و قالیشویی با مراسم دعای باران یا بارانخواهی در نواحی گوناگون دیگری از ایران دیده شده است. که نمونههایی از آنرا میتوان در باورهای مردمی دنبال کرد. برای نمونه، در حسینیه «ششناو» تفرش، تابوتی نخلمانند را درست بر روی نهر آبی که از میانه حسینیه میگذرد، جای دادهاند تا از آب چشمه فرو کاسته نشود. در روستاهای پیرامون تبریز، تابوتی را به هنگام خشکسالی در میان آبهای قنات یا نهر میگذارند تا سبب افزایش آب شود و در روستاهای اطراف مراغه اینکار را با پاشیدن آب چشمه بر روی قالی انجام میدهند. نمونهای که شباهتی فراوان با قالیشویان اردهال دارد.
چنین باورداشتهایی در متون جغرافیای تاریخی ایرانی نیز روایت شده است. اصطخری نقل میکند که مردمان شهر شوش تابوتی را یافتند که گفته میشد استخوانهای دانیال نبی در آن بوده و «مردمان سوس آن تابوت را حرمت داشتندی و به وقت تنگی بیرون آوردندی و باران خواستندی» (اصطخری، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار، چاپ سوم، 1368، ص 91).
چهارم اینکه، داستانهایی که از سرگذشت و جنگهای امامزاده با دشمنان، در باورها و نقلها و قصههای مردم منطقه باقی مانده است نیز تا اندازهای با آیینهای بارانخواهی در پیوند است. در گزارشهایی از این نمونه گفته میشود که امامزاده سلطان علی به هنگام جنگ با مشرکان دچار تشنگی سختی شد که چون دسترسی به آب نداشت، شمشیر خود را بر زمین فرو کرد و از جای آن شمشیر، چشمه آبی جوشان شد. همچنین گفته میشود که یکی از دلایل شکست امامزاده در جنگ، این بود که دشمنان بدخواه، گروهی از نسوان برهنه را به نبرد با او فرستادند که ایشان برای اجتناب از دیدار آنان، از نبرد خودداری کرد و این منجر به شکست شد. ارتباط چنین برهنگانی با طلب باران و آیینهای نیایشی به درگاه ایزد بارانآور، به فراوانی در اسطورههای بسیار کهن و به ویژه در اساطیر میاندورود (بینالنهرین) فرا دست آمده است .همچنین در روایتهای دیگری از مردمان محلی، امامزاده را دلاوری میدانند که با اژدهایی «زرد زهر» که در کوههای خاوه (روستایی در غرب اردهال) منزل داشت، مبارزه کرده و او را هلاک میکند. در باورهای ایرانی، اژدها از نابود کنندگان و سوزندگان زمین زراعی و تباهگران آبها دانسته میشود و در بند سوم از فرگرد یکم وندیداد، به روشنی از اژدها به عنوان عامل تباهی رود گرامی «دائیتیا» در «ایرانوِیج» یاد میشود.
پنجم اینکه، نکته جالب دیگری که در مراسم وجود دارد چنین است که پس از آبپاشی به قالی (و نه شستشو) و بازگشت حاملان قالی از کنار چشمه به سوی بنای امامزاده، گروهی از زنانی که به فراوانی در محل چشمه حاضر بودند، با کاسههای کوچکی که در زیر چادر به همراه داشتند و یا با کف دست، آغاز به پاشیدن آب به سر و روی یکدیگر کردند که البته برخی دیگر نیز آنان را از اینکار نهی میکردند.
تمامی آیینها و مراسمی که در این روز در اردهال برگزار میشود و همچنین شیوه گردهمایی مردمان و نمایشها و بازارها و آبپاشیها، حکایت از آیینی کهن همراه با جشن و شادی و حضور در صحرا دارد و نه مراسمی که با غم و مویه توأمان باشد. به جز مرثیهها و روضههایی که از بلندگوهای متولیان بنا پخش میشود، هیچ نمونهای از اشک و زاری و ناله، حتی در میان برگزارکنندگان مراسم مشاهده
نمی شود.
همچنین به نظر میآید که بجز اینکه چنین مراسمی، یادمانی از آیینهای ستایش و نیایش تشتر و طلب باران بوده باشد؛ گمان میرود که بنای امامزاده نیز میتواند در اصل یکی از نیایشگاههای باستانی تشتر در ایران بوده باشد که تاکنون نمونهای قطعی از آن شناخته نشده است.
سایت پژوهش های ایرانی (استاد رضا مرادی غیاث آبادی)
با درود
بسیار تحقیق جامع و کاملی بود و استفاده فراوانی آموزشی داشت
من اجازه می خواهم مطلب فوق را در وبلاگم با نوشتن منبع ( وبلاگ شما (درج کنم.
در ضمن این مطلب شما نشان می دهد ایرانیان برای پاسداشت آیین های کهن خود در زمانی که اعراب و اسلام مهاجم( نه اسلام دلخواه ایرانیان) در این قدرت داشتند به مناسک مذهبی و شبه مذهبی دست یازیدند و بسیاری از این مراکز و آیین های مذهبی ریشه در کهن تاریخ این مرز و بوم دارد.
اگر تمایل داشته باشید تبادل لینک کنیم من شما را لینک می کنم.