فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

هدیه

چرا به یاد نمی آورم؟ 

به گمانم تو حرفی برای گفتن داشتی. 

هرگز هیچ شبی دیدگان ترا نبوسید 

گفتی مراقب انار و آینه باش 

گفتی از کنار پنجره چیزی شبیه یک پرنده گذشت 

زبان زمستان و مراثی میله ها 

عاشق شدن در دی ماه ، مردن به وقت شهریور 

 

چرا به یاد نمی آورم؟ 

همیشه ی بودن ، با هم بودن نیست 

گفتی از سایه روشن گریه هات ، 

دسته گلی بنفش برای علو خواهی آورد 

یکی از همین دو سه واژه را به یاد نمی آورم 

همیشه پیش از یکی ، سفرهای دیگری در پی است. 

 

چرا به یاد نمی آورم؟ 

مرا از به یاد آوردن آسمان و ترانه ترسانده اند 

مرا از به یاد آوردن تو و تغزل تنهایی تو ترسانده اند 

گفتی برای بردن بو پیرهنت برخواهی گشت 

من تازه از خواب یک صدف از کف هفت دریا آمده بودم . 

انگار هزار کبوتر بچه ی منتظر 

در پس چشم هات ، دلواپسی مرا می گریست. 

سید علی صالحی (دفتر ششم)

نظرات 2 + ارسال نظر
گمشده شنبه 30 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:27 ق.ظ

عنوان این شعر هدیه ست، اما نام این شعر چیز دیگریست.
بنابراین یک هدیه ست به خوانندگانت٠ و من که خواننده تو هستم، بنابراین یک هدیه
ست به من٠
مرسی٠ هر چند درکش نکردم٠ برای همین رفتم وبگردی، که ببینم این بابا کیست٠
مثل روضه، که بدون امام حسین روضه نیست، از قرار، هنرمند زندان نرفته هم هنرمند نیست٠ که او رفته است٠
کلی شرمنده شدم از اینکه حتی اسمش را نشنیده بودم٠ البته خودش میگوید که برای عوام نمینویسد٠ اما من از آشنایی با ایشان بسیار خشنودم٠ حتی شروع کرده ام که احساسش کنم آنقدر که میتوانم بگویم، چقدر این شعر زیباست!
عاشق شدن در دی ماه غوغاست٠ اما مردن در شهریور را اصلاً دوست ندارم٠ میدانی، بخاطر گرمی هوا و باقی قضایای گرما میگویم٠
بابت این هدیه قشنگ خیلی ممنونم دوست خوبم!

گمشده چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 05:11 ب.ظ

وبگردی الهام گرفته از ولگردی است٠ این اصطلاح رو اول بار تو سایت هادی خرسندی دیدم، موقعی که داشتم وبگردی میکردم٠ و آن اینست که آد م پشت کامپیوتر بنشیند، وارد اینترنت بشود، و به دنبال مطالب و موضوعات مشخص (یا نامشخص) سایتهای مشخص (یا نامشخص) را کلیک کند، تا در مورد آن مطالب و موضوعات مشخص (یا نامشخص) اطلاعاتی کسب کند٠ وبگردی رسم خوشایندی در آغاز دانش پژوهی است٠ لازمه اش البته، سرعتی بالاست! مثلاً آدمی که سید علی صالحی را نمیشناسد و پیش رویش شعری از او دارد که درکش نمیکند، و از قضا امکان وبگردی هم فراهم است، دیگر جایی برای درنگ نمیماند٠ پس از نیم ساعت وبگردی آدم میداند که سید شعری بنام هدیه ندارد آدم میداند که سید دو ماه از دوره سه ماهه سربازی اش را در زندان گذرانده است٠ آنقدر ننه من غریبم بازی در آورده است، که خیلی زود معافش کرده اند٠ آدم میداند که بسیاری از وبلاگ نویسان در نوشته هایشان جمله - عاشق شدن در دی ماه ، مردن به وقت شهریور - را بدون ذکر نام سید آورده اند و از خوانندگانشان درقسمت نظرها با کلی به به و چه چه مورد ستایش قرار گرفته اند٠ پس از خواندن بیوگرافی کوتاهی و چند شعر دیگر از او، آد م کمی به روحیاتش آشنا میشود، احساسی ازاو میگیرد، و بعد از وبگردی بازمیگردد، آن شعر آغازین را دوباره میخواند، اگر چه همچنان درکش نمیکند، اما دست کم میتواند که بگوید: چقدر این شعر زیباست!
در بیستم ماه رمضان سالی پای منبر ملایی نشسته بودم٠ آنشب شب امام علی بود در واقع٠ اما در آخرای موعظه ایشان فرمودند که مثل غذا که بدون نمک بی مزه است، روضه بدون امام حسین هم بی مزه است، و فی المجلس به امام حسین پرداختند٠ وقتی دید م که سید علی صالحی مدتی را در زندان گذرانده، به یاد همه آن دیگر هنرمندانی افتاد م که میبایست زندانی میشدند. و بعد به یاد آنسالی افتاد م که امام حسین بیش از یکبار کشته شد. تشبیه به مشبه شد.
امیدوارم که دیگر سؤال پیچم نکنی٠ تازه قضیه عاشق شد ن و مرد ن در ماههای مختلف خورشیدی را فاکتور گرفتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد