فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فرهنگ نوچه و اربابی در خوابگاه

متاسفانه از آنجا که بسیاری از دختران (به خاطر نوع تربیت خانواده و عرف اجتماع)فاقد استقلال فکری مشخصی هستند وهمیشه نیازمند این بوده اند سایه فکری مشخصی آنها را پوشش دهد.بسیاری از آنها در خانواده خود زیر خط فکری پدر ، برادر و مادر خود قرار می گیرند و بدون آنها نمی توانند هویت خود را بشناسند و چون انسانهای راه گم کرده ای می مانند که مسیر را تشخیص نمی دهند.بسیاری از آنها هنگامی از خانواده خود جدا می شوند ، حامیان فکری سابق خود را از دست می دهند و نیازمند کسانی هستند که سکان هدایت زندگی آنها را در دست بگیرد .اما مشخص نیست دست سرنوشت چه کسانی را بر سر راه آنها قرار می دهد.اینکه بسیار ی از خانواده ها از این مسئله گله مند هستند که چرا دختران آنها هنگام ورود به دانشگاه و یا به طور کلی اجتماع (مانند ازدواج و یا محل کار) ، تغییر شخصیت و حتی تغییر هویت می دهند ؟ بهتر است علت را در خود جستجو کنند.

در دوران دبیرستان خود به یاد دارم که بسیار ی از معلمین ، علت اطاعت زن از شوهر را در اسلام به این دلیل می دانستند که زنها فاقد استقلال فکری مستقل هستند و در واقع با این حرف مهر تاییدی بر این مسئله می زدند. در صورتی که زنان بزرگ اسلام و یا زنانی که اسلام از آنان به بزرگی یاد کرده دارای شخصیتی بارز و دارای استقلال فکری جدا از همسر و یا پدر خود بوده اند و زنده یاد دکتر علی شریعتی در کتاب فاطمه فاطمه است به این مسئله پرداخته است.

بسیار محرز و و مسلم است که بسیاری از مشکلاتی که زنان دراجتماع دارند و بسیار ی از مشکلات اجتماعی  که زنان سبب ساز آن هستند نتیجه همین مسئله است.

اما انگیزه نوشتن این مطلب مشکلاتی است که این مسئله در خوابگاه دختران وجود دارد و من نام آن را فرهنگ نوچه و ارباب می گذارم.من در طول زندگی خود در سه خوابگاه به سر بردم ، خوابگاه شهید باهنر کرمان ، خوابگاه کوثر دانشگاه شهید چمران شاخه شوشتر و خوابگاه میراث فرهنگی تهران .در این سه خوابگاه تعداد معدود دخترانی را دیدم که دارای نفوذ فکری بالا و هدایتگرو بدون روح دموکرات بوده اند ومن نام آنان را ارباب می گذارم و بسیاری از دخترانی که نیازمند بودند تحت نفوذ فکری کسی باشند به سمت آنها می رفتند و سکان هدایت زندگی خود را به آنها می سپردند. هنگامی که تعداد این افراد زیاد می شد (نوچه) این افراد تشکیل باند می دادند و نام باند به اسم همان ارباب بود. البته دخترانی هم بودند که به سمت این افراد کشیده نمی شدند. این افراد دو گروه بودند افرادی که دارای استقلال شخصیتی بودند و یا افرادی که قبلاً سکان زندگی خود را در بیرون از خوابگاه به فردی دیگر سپرده بودند.

 تشکیل این گونه باندها معمولاً به شکل آگاهانه و یا ناآگاهانه صورت می گیرد و معمولاً نوع روابط را ارباب تعیین می کند. به طور مثال باندی در خوابگاه کوثر بود که ارباب روابط با پسران را زشت می شمرد و هیچ یک از نوچه ها به خود اجازه نمی دادند با پسری در دانشگاه حرف بزنند و یا اینکه ارباب آدم بسیار راحتی بود و اهل مراوده ، در آن هنگام نوچه ها زیر نظر ارباب جفتی برای خود اختیار می کردند .در واقع می شود گفت خوب و بد از نظر ارباب تعیین می شود .برای نوچه هر چیزی از نظر ارباب مفهوم پیدا می کند و بی ارزش بودن و مسخره بودن این مسئله بسیار مشخص و ناراحت کننده است.

وجود همین مسائل و آدمهاست که من گاهی از دانشگاه و حتی زندگی خسته و نا امید می شوم.همیشه بیش از آنکه با ارباب ها مشکل داشته باشم با نوچه ها مشکل دارم .

گاهی اوقات از سمت ارباب ترد شده و مجبور به ترک اتاق می شدم زیرا سر سپرده هیچ کس نیستم و نبودم .گاهی اوقات فکر می کنم اگر دوستان مناسبی پیدا می کردم و خارج خوبگاه به سر می بردم خیلی بهتر بود اما هیچ وقت میسر نشد. البته ادعا نمی کنم لحظات خوبی در خوابگاه نداشتم اما هر ترم مجبور بودم با افراد جدیدی اتاق بگیرم البته این  زیاد بد نیست ، زیرا شناخت انسان را نسبت به افراد مختلف بالا می برد .اما این مسئله اجازه نداد که از آرامش نسبی در خوابگاه برخوردار باشم.

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:08 ب.ظ

درسته که عرف اجتماع و فکر مریض جمعی این ملت به این مسائل دامن میزنه ولی این مسئله نه انحصار جغرافیایی داره و نه جنسیتی... ولی هر کسی میتونه به خودش کمک کنه و برای هودش اونقدر شخصیت قائل بشه که نذاره کسی براش تکلیف کنه....ما یک عمر فرمول می خونیم فکر می کنیم دانشمندیم در حالیکه تو مدارس کشورای پیشرفته آموزش حل مسائل اجتمایی... روابط اجتمایی و ... قسمت مهمی از آموزشه و باعث میشه بچه ها بعدا کمتر به مشکل بخورن.

یاسر چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:17 ب.ظ http://asemooni.blogsky.com

سلام

امیدوارم مشکلت زودتر حل بشه

آواژیک شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:42 ق.ظ http://www.avazhik.blogfa.com

سلام دوست عزیز
وقتی یاد جمیله بوپاشا میوفتم اون مبارز الجزایری یا ژاندارک که برام مقدسه و یا برنادت و ... به این نتیجه می رسم که زنها چقدر می تونن که بزرگ باشن و تاثیر گذار.

باید تو عمیق باشی و فقط نگاه نکنی بلکه ببینی...

راجع به هدایت بزرگ هم باید بگم که آثار ارزشمند اونو بخون و راجع بهشون فکر کن...

یاعلی

محمد - اهواز دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:50 ب.ظ

ندا جون سلام
اول - تو رو خدا رنگ زمینه وبلاگتو عوض کن بابا کور شدیم . دوم کتاب زنها بر سریر قدرت و بگیر و بخون و قوت بگیر . سوم زن سالاری داره روزگار ما مردا رو سیاه میکنه اینا که دور و برت هستن قطعاٌ زندگی اجتماعی رو بلد نیستن . بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد