سلام خدایا
باز امروز تو رو یادم رفت
امروز تو رو و خیلی دیگه از چیزهایی رو که باید می دیدم ؛ ندیدم
و هر روز به چیزهایی که نباید می دیدم نظاره گر شدم.
هنگامی که شب فرا میرسد می فهمی آن چیزها جز توهمی نبوده.
هاله ای دور سر آدمهاست که از نور نیست از توهم است و آنها به پیامبران نورانی می خندند.
آسمان شهر ما کم ستاره است اما بی ستاره نیست و هنوز هستند انسانهایی که در آسمان به دنبال ستاره خود می گردند
سلام. زیاد غمگین نباش. لینکت کردم. به یاد روزایی باش که با دهان باز می خوابید دختری. و این مگس ها بودند که سیاه بخت بودند. بدرود
وبلاگت خوبه