فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

درباره داستان خیابان شهر

سلام ازدوستانی که اولین داستان مرا خواندند و پیام خود را گذاشتند ممنونم اما متاسفانه احساس کردم که خوانندگان نتوانستن پیام داستان مرا کامل دریابند که این اشکال از ضعف داستان و نویسندگی من است برای همین این مقدمه ای را در اینجا می آورم

وقتی انسان درهای تفکر و اندیشه را بر روی خود  می بندد و زنجیر تعصب را به پای خود می نهد به دام آرزوهای پیش پا افتاده و بی ارزش می افتد . در جایی از زبان یک اندیشمند خواندم وقتی که زندگی انسان سمفونی یکنواختی از نتوانستن ها بشود ، انسان کم کم به خواب می رود و به جای زیستن با واقعیت  خود را با رویاهای شیرین دل خوش می کند و باغ آرزوهایش را در عالم پندار و خیال بنا میکند.

نظرات 1 + ارسال نظر
شهرام کریمی جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.razhayedel.mihanblog.com

سلام ندا جان مطالب شما را خواندم بسیار زیبا و معقول می نویسید.از اینکه افکار روشن و بلندی دارید بسیار خورسندم.برای شما لحظات شاد و موفقی را آرزو می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد