فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

اولین باری که به کلاس رفتم و استاد شروع به نواختن ساز تنبور کرد، نوایی بلند شد که نمی تونستم درک کنم.

نمی تونستم رابطه اون انگشتا ی متحرک رو با اون نوا پیدا کنم انگار اون صدا از جایی دیگر می اومد ، شاید از آسمون می اومد شاید هم خود تنبور شروع کرده بود به آواز خوندن.فضای غریبی بود فضایی که قابل درک نبود اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم .اما بعد از چند ماه احساس کردم اون صدا برام قابل درکه .انگار پرده ها از جلوی چشمام کنار میره . الان چند وقته که ساز می زنم ولی صدای ساز من اون صدا نیست .برای اینکه اون صدای ملکوتی از سازت بلند شه باید خیلی قلبتو پاک کنی .باید خیلی تنبور بزنی.برای دل،تنبور رو باید فقط برای دل زد.برای همینه که صداش تو تنهایی قشنگتره.صدایی که از بهشت می یاد همون جایی که فرشته هاش اشعار حافظ رو با صدای ملکوتی زمزمه می کنند.کسانی که به ساز تنبور اعتقاد دارن بر این باورند درزمان خلفت انسان هنگامی که روح
می خواست وارد کالبد گلی شود بی تابی و بی قراری می کرد، نمی توانست بهشت زیبا یش را رها کند آنگاه خداوند به جبریل دستور داد تنبور بنوازد و روح با صدای تنبور آرام شد و وارد کالبد گلی اش شد .صدای تنبور تسلای دل غربت زده انسانهاست.

نظرات 1 + ارسال نظر
سید علی جمعه 15 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:05 ق.ظ

سلام من هم ناله تنبور را در تنهایی بهتر حس می کنم منتها وقتی با استادم هم نوا میشدیم خیلی قشنگتر میشد دلم میخاد یک هماوا داشته باشم خوشحال میشم در یک فرصت مناصب بتونیم با هم تنبور بزنیم یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد