آناهیتا، آناهید، ناهید، نام های زیبایی که هنوز بسیاری از دختران ایرانی را با آنها می نامند، یادآور بزرگ ترین ایزدبانوی اساطیر ایران، «اَردوی سوره اَناهیتا Ardavi – Sura Anāhita» است که نام آن با آب و آبادانی عجین شده است. ماه آبان از آن اوست و روز آبان (= دهم) از ماه آبان جشن آبانگان به افتخار او و در ستایش او برگزار می شده است. ایزدبانویی با شخصیتی بسیار برجسته که جای مهمی در آیین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد و قدمت ستایش او به دوره های بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زردشت می رسد. شان نزول القاب ایزدبانوی اساطیر ایران «اَردَوی» به معنی رطوبت، در آغاز، نام رودخانه مقدسی بوده است و سپس، نام رودخانه، شخصیت خدایی پیدا کرده است. او را همتای ایزدبانوی سَرَسوَتی Sarasvati در آیین ودایی می دانند و برخی بر این عقیده اند که «اردوی» در اصل صفت «سرسوتی» بوده است که در هند به رودخانه کوچک مقدسی به نام «مذیدسا Madhyadesa » در ناحیه پنجاب کنونی اطلاق می شد. در ایران، بر اثر تغییرات معمول گویشی این نام به هَرَخوَتی Haraxvati تبدیل شد. در اوستا، این نام به ناحیه ای که هرخوتی (رَخوذ یا رُخَج) خوانده می شود، اطلاق شد. ناحیه ای که رودخانه ها و دریاچه های فراوان دارد و در افغانستان کنونی است. در آغاز، هرخوتی مظهر رودخانه عظیم اساطیری بود که از بلندی های کوه مقدس «هَرا» سرازیر می شد و به دریای «فراخکرت» می ریخت و سرچشمه تمام آب های دنیا بود. ایرانیان کشاورز و گله دار همان گونه که هر کوه بزرگی را که در کوهپایه آن زندگی می کردند، کوه هرا و هر دریای پهناوری را فراخکرت می خواندند، هر رودخانه حیات بخشی را نیز با اسم هرخوتی می شناختند. اندک اندک نام ایزد سرسوتی فراموش شد و دو صفت آن، «اردوی» و «سوره» جای آن را گرفتند. سوره یا سورا، بخش دیگر نام این ایزدبانو، به معنی «نیرومند» و «پرزور» است که کاملا برازنده صفت رودخانه ای پر آب و تند و تیز است. اما سومین لقب او، اَناهیتا، که در کتیبه اردشیر دوم هخامنشی و در بسیاری از متن ها به همین صورت خلاصه شده می آید، ظاهرا در زمان هخامنشیان بر نام این ایزدبانو افزوده شده و به معنی «پاکی» و «بی آلایشی» است. همانند خود آب که مظهر پاکی و پاک کننده آلودگی است. ویژگیهای ایزدبانوی اساطیر ایران اردو سوره اناهیتا که نخست بر رودخانه اردوی سروری داشت کم کم بر همه آب ها سروری یافت و بنا بر متن پهلوی «بُندَهِشن» پدر و مادر آنها شد و از اَپام نَبات (= ایزد آب ها) نیز پیشی گرفت و شخصیت اپام نبات در شخصیت او تحلیل رفت. تا جایی که نیایش به درگاه او، «آبان یشت» یعنی «سرود آب ها» خوانده می شود و یشت پنجم اوستاست. این یشت یکی از طولانی ترین و شاید باستانی ترین یشت ها باشد. در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با صد ستاره هشت گوش بر سر، کفش هایی درخشان درپا، با بالاپوشی زرین و پرچین از پوست سگ آبی. چنین تجسمی احتمالا نشان از این دارد که تندیس هایی از او در دوره هخامنشی وجود داشته است. آناهیتا؛ ایزدبانوی نیرومندی، زیبایی و خردمندی و الهه عشق و باروری این ایزدبانو با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی به صورت الهه عشق و باروری نیز در می آید؛ زیرا چشمه حیات از وجود او می جوشد و بدین گونه «مادر _ خدا» نیز می شود، و به عنوان ایزدبانوی باروری، زنان در هنگام زایمان برای زایش خوب و دختران برای یافتن شوهر مناسب به درگاه او استغاثه می کنند. او نطفه مردان را پاک می کند و زهدان زنان را برای زایش آماده می سازد و سبب جاری شدن شیری می شود که نوزاد را نیرو می بخشد. همانند سرسوتی هندی سبب فراوانی غلات و زاد و ولد گاو و گوسفند است. اردوی سوره اناهیتا مال و ثروت دنیایی همچون اسب، گردونه، اسلحه و لوازم خانگی نیز می بخشد. جنگجویان به درگاهش دعا می خوانند تا در نبرد پیروزی یابند و دشمن را سرکوب کنند. گرچه این صفات اخیر شاید چندان با مظهر رودخانه بودن هماهنگ نباشد. اَناهید گردونه ای دارد با چهار اسب سفید. اسب های گردونه او ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترین طبقه آسمان جای گزیده است و بر کرانه هر دریاچه ای، خانه ای آراسته با صد پنجره درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می باراند. در بند سوم یشت پنج در توصیف صفات رودخانه ای این ایزدبانو آمده است: «بدان هنگام که اردوی سوره اناهیتا _ آن دارنده هزار چشمه و هزار رود _ هر یک به درازای چهل روز راه مردی چابک سوار _ به سوی دریای فراخکرت روان شود، سراسر کرانه های آن دریا به جوش در افتد و میانه آن برآید. اوست که در بزرگی همچند همه آب های روی زمین است و به نیرومندی روان شود.» بامدادان تا غروب، هنگام شایسته نیایش و نثار به درگاه آناهیتا از زمان های بسیار کهن قایل به وجود گونه ای پیوند آسمانی و ایزدی میان آب از یک سو و خرد یا عقل از سوی دیگر بودند. از این رو، مرسوم بود روحانیون و شاگردان آنان به درگاه اردوی سوره دعا کنند تا از خرد و دانش بهره مند شوند. مناسب ترین و بهترین وقت برای انجام دادن مراسم مذهبی نیز بامدادان بود. در بندهای 91 و 95 یشت پنجم از زبان این ایزدبانو آمده است که از هنگام برآمدن خورشید تا به گاه فرو رفتن خورشید هنگام نیایش و نثار زوهر (نوعی فدیه دینی) به درگاه اوست و پس از آن، شایسته ستایش دیوان خواهد بود. این ایزدبانوی پاکی و بی آلایشی که از هر گونه بدی، نقصان و بیماری به دور بود، در بندهای 92 و 93 همین یشت قدغن می کند که دیوانگان و بدخلقان و دروغ گویان و بزدلان و حسودان و نیز جذامیان و نابینایان و ناشنوایان و دیگر معلولان از آنچه نذر او می شود، مصرف کنند. آناهیتا؛نگهدار نطفه پسران موعود زردشت او یاور «سپندارمد»، امشاسپند موکل بر زمین و نیز نگهدار نطفه زردشت در دریاچه «کیانسه» است، نطفه ای که بعدها نجات بخشان دین زردشتی و پسران موعود زردشت، اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانس، از آن به وجود خواهند آمد. از تمام این صفات و نقش ها چنین بر می آید که اناهید خدای محبوبی بوده و همیشه علاقه و احترام عمیق پیروان بسیاری را به خود جلب کرده است. تندیس های باروری را که به الهه مادر موسوم اند و نمونه هایی از آن از تپه سراب کرمانشاه (با قدمتی در حدود نه هزار سال قبل از میلاد) و در کاوش های ناحیه شوش به دست آمده است، تجسمی از این ایزدبانو می دانند. بازمانده معابد و آیین های مربوط به آناهیتا او همتای ایرانی آفرودیت، الهه عشق و زیبایی در یونان و ایشتر، الهه بابلی، به شمار می رود. آیین های مربوط به این ایزدبانو با پاکی و طهارت آمیخته بوده است. برای این ایزدبانو معابدی بر پا می شده است و در آنها دوشیزگانی خدمت می کرده اند که تعهد پاکدامنی داشته اند. از میان این معابد، معابد همدان و شوش و کنگاور از همه مجلل تر بوده است. معابد اناهیتا معمولا در کنار رودی برپا می شده و احتمال می رود که قلعه ها و زیارتگاه هایی که با اسامی دختر و بی بی امروزه مشهور است و معمولا در کنار آنها آبی جاری است، بقایای معابد اناهیتا باشند. برخی حتی سفره های نذری با نام بی بی (همچون بی بی سه شنبه) را بازمانده آیین های مربوط به اناهیتا می دانند. قدر و اهمیت ایزدبانوی اساطیری ایران در تاریخ و اساطیر و ادیان ایرانی اناهیتا باید در آغاز سلسله ساسانی که اجدادشان در استخر به معبد او وابسته بودند، نقش مهمی بازی کرده باشد. اردشیر بابکان سرسلسله ساسانی خود، نگهبان معبد اناهیتای استخر (در نزدیکی تخت جمشید) بوده است. از دوره اشکانیان نیز سکه هایی با نقش این ایزدبانو به جا مانده است. پرستش اناهیتا در شاهنشاهی هخامنشی هم بسیار مهم بوده است. کِلِمِنس اسکندریه ای در کتاب تاریخ خود می گوید که اردشیر دوم مجسمه های اناهیتا را در سراسر کشور برپا کرده بود. همچنین از این دوره سنگ هایی قیمتی با نقش ایزدبانویی تاج بر سر یا زنی ایستاده به جا مانده که آن را اناهیتا تشخیص داده اند. در تاریخ اساطیری نیز قهرمانان بزرگ اساطیری همچون هوشنگ، جمشید، فریدون، کیخسرو و گرشاسب به درگاه این ایزدبانو دعا کرده و او را به یاری طلبیده اند. در قدر و اهمیت این ایزدبانو همان بس که ایرانیان قدیم و زردشتیان احترام ویژه ای برای آب قایل بودند و هر گونه ناپاکی را از آب ها به دور می داشتند. آنان هیچگاه در آب جاری شست و شو نمی کردند و چنان در پاک نگهداشتن آب ها می کوشیدند که به گفته پژوهشگران، در دوره هایی که در اغلب کشورهای جهان بیماری های واگیر قربانیان زیادی گرفت، در سرزمین ایران هیچگاه هیچ گونه بیماری همه گیری شایع نشد.
منابع: _ آموزگار، ژاله؛ تاریخ اساطیری ایران؛ تهران: سمت، 1380. _ بویس ، مری؛ تاریخ کیش زرتشت؛ ترجمه همایون صنعتی زاده؛ تهران: توس، 1374. _ __ ؛ «دیانت زرتشتی در دوران متاخر» از کتاب «دیانت زرتشتی»؛ ترجمه دکتر فریدون وهمن؛ تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1348. _ پورداود، ابراهیم؛ یشت ها، ج 1؛ تهران: طهوری، 1347. _ کریستن سن، آرتور؛ نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه ای ایرانیان؛ ترجمه ژاله آموزگار _ احمد تفضلی؛ تهران: نشر چشمه، 1377. _ موله، ماریان؛ ایران باستان؛ ترجمه ژاله آموزگار؛ تهران: توس، 1365. _ ویدن گرن، گئو؛ دین های ایران؛ ترجمه دکتر منوچهر فرهنگ؛ ویراسته آرزو رسولی؛ تهران: آگاهان ایده، 1377. _ هینلز، جان؛ شناخت اساطیر ایران؛ ترجمه ژاله آموزگار _ احمد تفضلی؛ تهران: نشر چشمه، 1375.
سایت : شبکه خبری آب ایران
در این روز قشنگ من تولد
امین برادرم (26)
ودوستانم
شیوا (7)
شیدا (17)
معصومه (30)
مهدی
مریم (25)
به همه آنها تبریک می گم.
جشن مهرگان
جشن مهرگان یکی از کهنترین جشنها و گردهماییهای ایرانیان و هندوان است که در ستایش و نیایش مهر یا میترا برگزار میشود.
جشن مهرگان قدمتی به اندازه ایزد منسوب به خود دارد. تا آنجا که منابع مکتوبِ موجود نشان میدهد، دیرینگیِ این جشن دستکم تا دوران فریدون باز میگردد. شاهنامه فردوسی به صراحت به این جشن کهن و پیدایش آن در عصر فریدون اشاره کرده است:
به روز خجسته سرِ مهر ماه
به سر بر نهاد آن کـیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام
گرفتند هر یک ز یاقوت جام
میِ روشن و چهره ی شاه نو
جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست
تنآسانی و خوردن آیین اوست
اگر یادگارست ازو ماه و مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر
(شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق، جلد یکم، داستان فریدون. از بانو نوشین شاهرخی برای دستیابی نگارنده به دیدگاه استاد خالقی مطلق سپاسگزارم.)
جشن مهرگان در آغاز مهرماه
همانگونه که در گزارش فردوسی دیده میشود، زمان برگزاری جشن مهرگان در آغاز ماه مهر و فصل پاییز بوده است و این شیوه دستکم تا پایان دوره هخامنشی و احتمالاً تا اواخر دوره اشکانی نیز دوام داشته است. اما از این زمان و شاید در دوره ساسانی، جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهم ماه مهر منتقل میشود.
منسوب دانستن جشن مهرگان به نخستین روز ماه مهر در آثار دیگر ادبیات فارسی نیز دیده شده است. برای نمونه این بیت از ناصرخسرو که هر دو جشن نوروز و مهرگان را به هنگام اعتدالین میداند:
نـوروز بـه از مـهـرگـان، گـرچـه
هـــر دو زمـــانــنــد، اعــتــدالــــی
دلیل برگزاری جشن مهرگان در آغاز مهرماه و اصولاً نامگذاری نخستین ماه فصل پاییز به نام مهر، در این است که در دورههایی از دوران باستان و از جمله در عصر هخامنشی، آغاز پاییز، آغاز سال نو بوده است و از همین روی نخستین ماه سال را به نام مهر منسوب کردهاند.
تثبیتِ آغاز سال نو در هنگام اعتدال پاییزی با نظام زندگیِ مبتنی بر کشاورزیِ ایرانیان بستگیِ کامل دارد. میدانیم که سال زراعی از اول پاییز آغاز و در پایان تابستان دیگر خاتمه میپذیرد. قاعدهای که هنوز هم در میان کشاورزان متداول است و در بسیاری از نواحی ایران جشنهای فراوان و گوناگونی به مناسبت فرارسیدن مهرگان و پایان فصل زراعی برگزار میشود. در این جشنها گاه ترانههایی نیز خوانده میشود که در آنها به مهر و مهرگان اشاره میرود. شاید بتوان شیوه سال تحصیلیِ امروزی را باقیمانده گاهشماری کهن میترایی/ مهری دانست.
امروزه نیز سنت کهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام «سالِ وَرز» در تقویم محلی کردان مُـکریِ مهاباد و طایفههای کردان شُکری باقی مانده است. همچنین در تقویم محلی پامیر در تاجیکستان (به ویژه در دو ناحیه «وَنج» و «خوف») از نخستین روز پاییز با نام «نوروز پاییزی/ نوروز تیرَماه» یاد میکنند. در ادبیات فارسی (از جمله شاهنامه فردوسی) و امروزه در میان مردمان آسیای میانه و شمال افغانستان، فصل پاییز را «تیرَماه» مینامند.
گاهشماری هخامنشی نیز مبتنی بر آغاز سال از ابتدای پاییز بوده است، همانگونه که در کتاب «رصدخانه نقشرستم» (چاپ سال 1378؛ و چاپ دوم آن در کتاب: بناهای تقویمی و نجومی ایران، 1383، از همین نگارنده) گفته شد؛ سازوکار ویژهای برای تشخیص هفته به هفته و سپس روز به روزِ آغاز سال نو هخامنشی در تقویم آفتابی نقشرستم (کعبه زرتشت) طراحی و تعبیه شده است.
جشن هخامنشی میتراکانا
شواهد موجود نشان میدهد که جشن مهرگان در عصر هخامنشی در آغاز سال نو، یعنی در نخستین روز از ماه مهر برگزار میشده است. در گزارشهای مورخان یونانی و رومی از این جشن با نام «میثْـرَکَـنَـه/ میتراکانا» یاد شده است. نام ماه مهر در کتیبه میخیِ داریوش در بیستون به گونه «باگَـیادَئیش» (= باگَـیادی/ بَـغَـیادی) به معنای احتمالی «یاد خدا» آمده است.
کتسیاس، پزشک اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، نقل کرده است که در این جشن ایرانیان با پوشیدن ردای ارغوانی رنگ و همراه با دستههای نوازندگان و خنیاگران به رقصهای دستهجمعی و پایکوبی و نوشیدن میپرداختهاند.
به گمان نگارنده نقش گلهای دایرهای شکل با دوازده و هشت گلبرگ در تختجمشید، میتواند نشانهای از مهر باشد. چرا که در پیرامون ستاره قطبی (چه ستاره قطبی امروزی و چه باستانی) دوازده صورت فلکیِ تشکیل دهنده برجهای دوازدهگانه، و نیز هشت صورت فلکیِ پیرا قطبی، در گردشی همیشگیاند.
فیثاغورث در سفرنامه منسوب به او، شرح میدهد که پرستندگانِ ستارهای درخشان که آنرا میترا مینامیدند، در غاری تاریک که چشمه آبی در آنجا جریان داشت و نقش صورتهای فلکی بر آنجا نصب شده بود، حاضر میشدند و پس از انجام مراسم گوناگون (که نقل نکرده)، نانی میخوردند و جامی میآشامیدند.
آنگونه که از گفتار ثعالبی در «غُرَر اخبار ملوک فُرس و سیرِهم» دریافته میشود، گمان میرود که در زمان اشکانیان نیز جشن مهرگان با ویژگیهای عصر هخامنشی برگزار میشده است.
زمان جشن مهرگان
همانگونه که گفته شد، زمان برگزاری جشن مهرگان در دوره هخامنشی و به احتمالی قدیمتر از آن، در نخستین روز ماه مهر بوده و اکنون حدود دو هزار سال است که این جشن به شانزدهمین روز این ماه یا مهرروز از مهرماه در گاهشماری ایرانی منسوب است. اما این زمان در میان اقوام گوناگونی که از تقویمهای محلی نیز بهره میبرند، متفاوت است. برای نمونه زمان این جشن در گاهشماری طبری/ تبری و نیز در گاهشماری سنتی یزدگردی زرتشتیان، فعلاً برابر با حدود نیمه بهمنماه، و در گاهشماری دیلمی برابر با سیام بهمنماه است. همه این شیوهها برگرفته از گاهشماریهای کهن و گوناگون ایرانی است که پاسداشت آنها در کنار گاهشماری ملی ایرانی، لازم و شایسته است.
اما برخی دیگر از زرتشتیان، با شیوهای نوساخته به نام «سالنمای دینی زرتشتیان» که در سالیان اخیر و با تغییراتی در گاهشماری ایرانی ساخته شده، این هنگام را معین میکنند که مصادف با دهم مهرماه (آبان روز) از گاهشماری ایرانی میشود. چنین شیوههایی که امروزه رایج شده و بعضی کسان به میل شخصی، یک تقویم یا مبدأ سالشماری میسازند و نامهای میهنی بر آن میگذارند، دستکاری آشکاری در نظام دقیق و قاعدهمند گاهشماری ایرانی و تاریخ و فرهنگ ملی دانسته میشود. (در این زمینه بنگرید به: پاسداشت گاهشماری ایرانی).
در متون ایرانی از مهرگان دیگری به نام مهرگان بزرگ در بیست و یکمین روز مهرماه نام برده شده است که احتمالاً تاثیر تقویم خوارزمی باستان بوده است. از آنجا که در تقویم خوارزمی، آغاز سال نو از ششم فروردینماه محاسبه میشده است؛ زمان برگزاری همه مراسم سال، پنج روز دیرتر بوده و در نتیجه جشن مهرگان بجای شانزدهم مهر در بیست و یکم مهر (رام روز) برگزار میشده است.
موسیقی مهرگانی
از آنجا که در «برهان قاطع» نام مهرگان برای یکی از مقامها و لحنهای موسیقی سنتی ایران آمده است؛ و همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیرِ» ابونصر فارابی نیز مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است؛ و نیز نظامی گنجوی در منظومه «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است؛ گمان میرود که در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژهای اجرا میشده است که ما از جزئیات آن بیاطلاعیم.
نام مهر و مهرگان در کاربردهای دیگر
در باره گستردگی مراسم مربوط به مهر و جشن مهرگان، بیش از این نیز نشانههایی در دست است که به سبب اختصار این گفتار فرصت پرداختن به همه آنها در اینجا نیست. اما شاید ذکر دو نکته دیگر مفید باشد. یکی اینکه امروزه نیز زرتشتیان، آتشکدههای خود را با نام «درِ مهر» میشناسند و دیگر اینکه در بسیاری از کشورهای عربزبان،از جشنها و فستیوالها با نام عمومی «مهرجان» و «مهرجانات» نام میبرند.
آیینهای جشن مهرگان
در مجموع و بطور خلاصه، جشن مهرگان، جشن نیایش به پیشگاه «مهر ایزد» ایزد روشنایی و پیمان و درستی و محبت، ایزد بزرگ و کهن ایرانیان و همه مردمانِ سرزمینهایی از هند تا اروپا، به هنگام اعتدال پاییزی در نخستین روز مهرماه و در حدود دو هزار سال اخیر در مهر روز از مهرماه، برابر با شانزدهم مهرماهِ گاهشماری ایرانی (هجری خورشیدی فعلی) برگزار میشود.
آنگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگارهها و متون باستانی و نوشتههای مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی، بیرونی، ثعالبی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث، . . .) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند جاحظ، رودکی، فرخی، منوچهری، سعدسلمان، . . .) دریافته میشود؛ مردمان در این روز تا حد امکان با جامههای ارغوانی (یا دستکم با آرایههای ارغوانی) بر گرد هم میآمدهاند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشتهاند. این شادباشها را معمولاً با بویی خوش همراه میساخته و در لفافهای زیبا میپیچیدهاند.
در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچهای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود؛ گل «همیشه شکفته» مینهادند و پیرامون آنرا با گلهای دیگر آذین میکردند. امروزه نمیدانیم که آیا گل همیشه شکفته، نام گلی بخصوص بوده است یا نام عمومیِ گلهایی که برای مدت طولانی و گاه تا چندین ماه شکوفا میمانند.
در پیرامون این گلها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز مینهادند و گونههایی از میوههای پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ باشد به این سفره اضافه میشد. میوههایی مانند: سنجد، انگور، انار، سیب، به، ترنج (بالنگ)، انجیر، بادام، پسته، فندق، گردو، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرما، خرمالو و چندی از بودادهها همچون تخمه و نخودچی.
دیگر خوراکیهای خوان مهرگانی عبارت بود از آشامیدنی و نانی مخصوص. نوشیدنی از عصاره گیاه «هَـئومَـه/ هوم» که با آب یا شیر رقیق شده بود، فراهم میشد و همه باشندگان جشن، به نشانه پیمان از آن مینوشیدند. نانِ مخصوص مهرگان از آمیختن آرد هفت نوع غله گوناگون تهیه میگردید. غلهها و حبوباتی مانند گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن. دیگر لازمههای سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا نوکچه (شمع)، شکر، شیرینی، خوردنیهای محلی و بویهای خوش مانند گلاب.
آنان پس از خوردن نان و نوشیدنی، به موسیقی و پایکوبیهای گروهی میپرداختهاند. سرودهایی از مهریشت را با آواز میخوانده و اَرْغُـشت میرفتهاند (میرقصیدهاند). شعلههای آتشدانی برافروخته پذیرای خوشبوییها (مانند اسپند و زعفران و عنبر) میشد و نیز گیاهانی چون هوم که موجب خروشان شدن آتش میشوند.
از آنجا که نشانههای بسیاری، همچون تندیسها، کتیبهها و سنگنگارهها (از جمله نگارههای میترا در نمرود داغ و کوماژن)، از رواج آیین مهر در آسیای کوچک (آناتولی) حکایت میکند؛ بعید نیست که «سماع»های عارفانه پیروان طریقه «مولویه» در شهر قونیه امروزی، ادامه دیگرگون شده همان ارغشتهای میترایی باشد.
در پایان مراسم، شعلههای فروزان آتش، نظارهگر دستانی بود که بطور دستهجمعی و برای تجدید پایبندی خود بر پیمانهای گذشته، در هم فشرده میشدند.
جشن مهرگان ، روز یاران ، روز دوستان
آنان که در پیمان خود وفادارند ، روز مهر و دوستی
بر همگان مبارک باد.
جشن تیرگان بر همگان مبارک باد.
آیین قالیشویان اردهال کاشان از آیین های بازمانده از این جشن است که قبلا در مورد آن توضیح داده ام.برای اطلاع بیشتر می توانید به لینک زیر مراجعه کنید.
صبح روز 8 مهرماه در ابوظبی، نوروز به فهرست میراث ناملموس جهان پیوست. این پرونده توسط 7 کشور و با مدیریت ایران آماده شد. ایران، هند، جمهوری آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان، پاکستان و ترکیه کشورهای برگزار کننده نوروز و همکاران تشکیل این پرونده بودهاند.