صادق هدایت را درست نمی شناسم به جز آنکه می دانم ادبیات ما به او خیلی مدیون است و بسیاری آن را به درستی نشناخته اند.
اشیاء شخصی متعلق به او به همراه عکسها و کتب اتاق وی در مخزن موزه رضا عباسی نگهداری می شود که در دولت قبلی به نمایش عموم گذاشته شد اما در دولت فعلی مجوز این کار داده نشد. مسئله ای که باعث شد نوشته ام را به صادق هدایت اختصاص دهم این بود که شانس این را پیدا کردم که بتوانم این اشیاء را از نزدیک ببینم و لمس کنم از جمله سیگار نیم سوز و عینک کوچک و گرد معروف او را.
دو جلد از کتابهای وی ، جلدی شبیه کتابی داشتند که من در خانه داشتم و این کتاب ( رباعیات خیام ) در آن زمان توسط عموی من خریداری شده بود و کتاب بسیار قدیمی بود .
چیزی که حالم را بسیار دگرگون کرد عکسی بود که هنگام خود کشی از وی گرفته بودند.سربازی که همراه من این اشیاء را می دید و از طرفداران و علاقه مندان صادق هدایت بود به من گفت خودکشی او چند مرحله داشته و این مراحل را در یکی از کتب خود شرح داده .عینک صادق را برداشتم و آن را جلو ی چشمانم قرار دادم .می خواستم ببینم صادق دنیا را چگونه می دید .خیلی بزرگتر و یا خیلی کوچکتر از حد معمول اما در پشت عینک اشیاء تغییر خاصی نکردند نه خیلی بزرگ بودن و نه خیلی کوچک .صادق هدایت دنیا را همانطور که بود می دید .
در تمام مدت و حتی زمانی که خانم امین اموال در مخزن را بست حضور صادق هدایت را در اطراف خود احساس می کردم گویا همراه ما به گذشته و خود نگاه می کرد.