یک روشنفکر ممکن است تئاتر را به بهترین وجه فراگیرد و بشناسد و درست هم به کار ببندد. ولی اگر زندگی را درک نکند و ارزش لحظه ها را نشناسد و نداند لذت بردن از لحظه باید نتیجه اندیشه هائی که به رهایی ما منجر می شود باشد و نه غرق شدن در لحظه های بی خبری، کارش با همۀ اصولی بودنش خشک و خالی از زندگی خواهد بود. هنرمندانی که تفاوت بین زندگی و عمر گذراندن در بی خبری را شناخته اند با شیوه های هنرمندانه خویش لحظه های ساده زندگی را برای ما شگفت انگیز می کنند تا ما را به زندگی پیوند بدهند.
برگرفته از کتاب بازیگر نو
انسان موجودی لایه لایه است . ویژگی های روحی و شخصیتی انسان لایه های فراوانی دارد . این یکی از چیزهایی بود که از همان ابتدا در تئاتر فهمیدم. پس می توان تئاتر را عرصه مواجهه با خویشتن خویش تعبیر کرد.
گاهی در درونی ترین لایه های وجودی ات با چیزی هولناک و کثیف مواجه می شوی چیزی که هیچ گاه تصور نمی کردی آن هم بخشی از وجود تو باشد. این شاید ترسناک ترین بخش تئاتر باشد اینکه بدانی تو هم می توانی پست ، کثیف یا یک جانی باشی.
به اون بشر محترمی که ماشین لباس شویی رو خلق کرده باید بگم که: یا درست خلقش می کردی یا خلقش نمی کردی . تمام مانتوهای منو خراب کرده ، حالا قبلنا مانتو خیلی گرون نبود می گفتیم جهنم! می رفتیم یکی دیگه می خریدیم. اما گرونی الان ... دیگه پول ندارم یکی دیگه بخرم
مجبور شدم تمام لباس هامو با دست بشورم.
مامان که لباس های خیس روی بند دیده بود تعجب کرد و گفت چی شد که یه هو تصمیم گرفتی لباس بشوری؟
این سوال در حالی پرسیده شد که در آستانه عید هستیم و مامان باز تعجب کرد. البته اونایی که با روحیه ی من آشنا هستن به مامانم حق خواهند داد.
به هر حال با خودم گفتم هر ماه که نمی تونی صد هزار تومن هزینه یه علف مانتو کنی پس بهتره آستین ها رو بالا بزنی.
خیلی سخت بود همش تقصیر ماشین لباس شوییه اگر از همون اول اعلام می کرد که نمی شه روش حساب کرد من این همه گرفتار نمی شدم.
سوپ ارزن نپخته با کله خرگوش یخ زده
اتفاقا با همین سوپ بود که اقتصاد و صنعت چین جون گرفت ... عذر می خوام زیتون هایی که تو
بشقاب بود تو خوردی؟
صورت حساب پرداخت نمیشه از داریو فو
ترجمه جمشید کاویانی ، نشر چشمه
سوپ ارزن با کله یخ خرگوش یخ زده
اتفاقا با همین سوپ بود که اقتصاد و صنعت چین جون گرفت ... عذر می خوام زیتون هایی که تو
بشقاب بود تو خوردی؟
صورت حساب پرداخت نمیشه از داریو فو
ترجمه جمشید کاویانی ، نشر چشمه