سلام
من امروز اون مهمان ناخوانده رو که سر زده اومده بود و موندگار شده بود از خونه بیرون کردم.
مجبور بودم ، می دونستم یه روز خودش می رفت و کلی غم و غصه برام می گذاشت
من باید اینکارو می کردم باید می فهمید نمی تونه تو خونه ی من هر کاری که دلش می خواد بکنه
باید می فهمید من متوجه رفتاراش هستم
باید می فهمید همه ی لبخند ام ، همه گفت و خند هام همه از روی تظاهر بوده
تظاهر کردم چون امید داشتم احتمال داره همه ی چیزها درست می شه
اما یادم رفته بود یادم رفته بود که من خیلی وقته که دیگه به این واژه اعتقاد ندارم.
اما از کارم پشیمون نیستم من از شخصیتم دفاع کردم و از انسانیت و احساس و زنانگی
اینکه هیچکس حتی به نام عشق نمی تونه اینا رو از من بگیره
اینکه هر انسانی لایق عشق نیست
من از حرمت عشق دفاع کردم.
منم گاهی یادم میره که امید داشتن فقط کار یه آدم ناامید میتونه باشه!
راستی منم فروردینی هستم!
سلام
...
چطوری؟خوبی؟
مهمان ناخوانده
به این میگنیه اراده محکم و برای نافرمانی از نفس عماره ...
خانم حقوق دان و مدافع عشاق از ما هم در برابر ناملایمات عشقی دفاع می کنید یا نه ؟
ولی باهات موافقم شاید خیلی ها نتونن همچین کاری بکنن اما تو تونستی .. واین خیلی مهمه و شاید یه گام مثبتی باشه برای بهتر زندگی کردن و قویتر کردن اراده ت ..
موفق باشی
ممنئن از ایمیل های شما
سلام . بابت کامنت ممنونم . شما همیشه به من لطف داشتی . شما توی فیس بوک هم صفحه دارین ؟
سلام
حرمت نگه دار دلم گلم .
این اشکها خون بهای عمر رفته ی من است.
امیدوارم.....