وای چه جرم سنگینی؟ خب حالا تا اوضاع بدتر نشده خودتو ول کن اینطوری دیگه درگیر خودت نیستی... آخه آدم عاقل با خودشم دعوا میکنه؟ دلت میخاد به حبس ابد محکوم شی؟؟؟ راه حلشو گفتم. رها شو و زندگی کن یه وقتایی باید بگی بی خیال
سلام خانوم مهندس خودگیر ! کلمه ی نوینی بود خوب تو چرا به خودت گرفتی ؟ فکر کنم یکی دیگه تب کنه تو میسوزی ... اصلا باورم نمیشه که تو دچار خودگرفتگی شده باشی .. حالا یکم از حالات این جور ادمها برام بگو یکم چیز یاد بگیرم دختر .. شاید منم خودگیرم خودم خبر ندارم .. اونموقع با هم می ریم سینه قبرستون .. تنهایی کیف نمیده ..
هی خانوم! من دو روز در هفته از کنار موزه رد میشم. البته تو تاکسی و داغون و خسته. چون از دانشگاه برمیگردم. وقتی از کنار موزه رد میشم سرم چسبیده به شیشه ماشین و سعی میکنم پشت شیشه های دودی موزه رو ببینم نمیدونم چرا فکر میکنم میتونم تو رو ببینم یا حتی فکر میکنم میشه پشت این شیشه های تیره رو دید. به هر حال میوام بگم دوست دارم بیام اما خییییییییلی سرم شلوغه
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
وای چه جرم سنگینی؟
خب حالا تا اوضاع بدتر نشده خودتو ول کن اینطوری دیگه درگیر خودت نیستی... آخه آدم عاقل با خودشم دعوا میکنه؟ دلت میخاد به حبس ابد محکوم شی؟؟؟ راه حلشو گفتم. رها شو و زندگی کن یه وقتایی باید بگی بی خیال ![](http://www.blogsky.com/images/smileys/023.gif)
سلام
خانوم مهندس
خودگیر ! کلمه ی نوینی بود
خوب تو چرا به خودت گرفتی ؟ فکر کنم یکی دیگه تب کنه تو میسوزی ...
اصلا باورم نمیشه که تو دچار خودگرفتگی شده باشی ..
حالا یکم از حالات این جور ادمها برام بگو یکم چیز یاد بگیرم دختر .. شاید منم خودگیرم خودم خبر ندارم .. اونموقع با هم می ریم سینه قبرستون .. تنهایی کیف نمیده ..
هی خانوم!
من دو روز در هفته از کنار موزه رد میشم. البته تو تاکسی و داغون و خسته. چون از دانشگاه برمیگردم. وقتی از کنار موزه رد میشم سرم چسبیده به شیشه ماشین و سعی میکنم پشت شیشه های دودی موزه رو ببینم نمیدونم چرا فکر میکنم میتونم تو رو ببینم یا حتی فکر میکنم میشه پشت این شیشه های تیره رو دید. به هر حال میوام بگم دوست دارم بیام اما خییییییییلی سرم شلوغه