بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگیاش بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت میکرد. تا اینکه زنی برای پرسش مسالهای که برایش پیش آمدهبود پیش وی میرود. از وی میپرسد که «فضلهی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاشام بود، افتاده است، آیا روغن نجس است؟» مرد با وجود اینکه میدانست روغن نجس است، ولی اینرا هم میدانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد.بعد از این اتفاق بود که مرد علیرغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.
زنده یاد حسین پناهی
سیاه سیاهم با زرد هماهنگم کن استاد
گاهی حجم یک کلاغ کنتراست تابلو را حفظ می کند.
سلام
خوبی؟
حالا برای چی دنبال مردش میگردی؟
شاید عده ای بگن مرد .. عده ای بگن نامرد ... نظر خودت چیه؟
این مطلب رو نشنیده بودم .. خیلی تامل برانگیز بود ..
اما راههای زیادی وجود داشت تا هم یک خانواده چیزه نجسی نخورن و هم به اون خانواده کمکی کرده باشه ...
پناهی منظوری از نوشته اش داشته که اون رو تو عمق مطلب جا داده ...
موفق باشی
سلام
واقعا که روحش شاد باشه هرجا که هست.
ممنون که مطلبی ازش نوشتید...............
آی دلم گلم....
ورق بزن مرا.............
و به آسمان فردا بی اندیش که برای تو طلوع می کند ...
با سلام و عطر آویشن.
سلام فمینا با خلاصه کتاب خلاصه کتاب نقد و نظر درامدی جامع بر نظریه های فمینیستی بروزه خوشح حال می شم از این خلاصه استفاده کنید
خودا بیامرزه حسین پناهی را.روحش شاد.از دست ریاکاران و دغل بازان راحت شد.
خداش بیامرزد