فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

آدمهای همیشه ممتنع

 بعضی ها هیچ وقت نظری ندارن همیشه ممتنع اند ،می گویند نمی خواهم اگر اتفاقی افتاد گناهی گردن من باشد... از نظر من هیچ خیری از این ادما به کسی نمی رسد در هر کجای دنیا که باشند.من فکر می کنم  باید انتخاب کنیم و انجام دهیم و  اگر هم اشتباه بود هزینه آن را بپردازم و جبران کنیم. چه خوش گفت شاملوی خوش سخن:

جستن ، یافتن و انگاه به اختیار برگزیدن و از خویشتن خویش بارویی پی افکندن.

هم لحظه های دردیم

 این درد ، چاره باید

 مردن مرام ما نیست

 عمر دوباره باید

دقت کن ...

تا الان به کلیت چیزی که اطرافمون اتفاق می افته دقت کردی

از انتخابات 88 به بعد به نظر می رسه جامعه داره به سمت یه بی تعادلی می ره، موج ناامیدی اومده و داره همه چیز رو ناپایدار می کنه

دقت کردی ؟ با دستای خودمون سرسختانه تلاش می کنیم  تا همه چیزو از بین ببریم

با فیلتر شکن خیلی سخت وارد فیس بوک می شی، عکس دوستاتو می بینی که با خانواده و دوستاشون با چهره های خندان عکس گرفتن، اونا رو نگاه می کنی می گی اونا شادن اما من چرا نیستم؟

داریم همه چیزمونو از دست می دیم

دینمون ، فرهنگمون، خونمون، وطنمون ، خانوادهون ، تو دادگاها می دویم تا از همسرمون طلاق بگیریم، بچه هامونو سقط می کنیم، زیراب رفیقمونو می زنیم

خیانت می کنیم چون  فکر می کنیم دیگه این یه مسئله طبیعیه، خودتو به لجن می کشی چون احساس می کنی حالت از هرچی پاکی و نجابت بهم می خوره

پریز رو بی هوا از شاخه می کشی برات مهم نیست هر چی بهش وصل خاموش بشه

تو بی هوا منو رها می کنی و می ری و من توراز لیست فیس بوکم پاک می کنم. اسم تورو از همه جا خط می زنم.

دقت کردی فقط داریم خراب می کنیم همه چیزو....

 

فرزندان یک قرن کافر

چند روز است از زبان دوستانم در مورد ارمیا می شنوم. در مورد تناقض آزار


دهنده ای که میان اعتقاد به حجاب و خوانندگی وجود دارد که اگر اسلام حجاب


را امر کرده خوانندگی را نهی کرده.


اما چرا تناقصی که در شخصیت او وجود دارد برای ما آزاردهنده است؟ چرا از


تناقص رفتار او عصبانی شدیم؟ تمام حرکات او را در نظر گرفته ایم که به خیال


خود مچ او را رو کنیم؟ نمی دونم ارمیا کیست و هدفش چیست و چگونه این


تناقص را با خود حل کرده اما من به عنوان یک زن همواره در موقعیت های


متناقصی قرار داشته ام و بسیاری اوقات خود وشخصیتم را پاره پاره دیده ام. 


من ندایی هستم که هم مطیع و سر به راهم و هم گستاخ و بی پروا هم مقید


به اخلاق و هم گاهی ضد اخلاق رفتار کرده ام.


از خودم بارها پرسیدم من واقعا که هستم؟


کدام یک واقعی تر است؟


کدام یک به من تحمیل شده و کدام یک به اختیار خودم بوده؟ سالها با آن کلنجار


می روم و سعی می کنم جوابی برای آن پیدا کنم؟


یکی از دوستام با آرایش وضو می گیرد


یکی از دوستام با لاک نماز می خواند


یکی از دوستام نه نماز می خواد نه روزه می گیرد و حتی اهل مشروب هم


هست اما در ایام وفات و سوگواری نه موسیقی گوش می دهد و مشروب می


خورد.


زنهای بزرگ فامیل با چادر و روسری می رقصند و حتی آواز های محلی شان را


می خوانند.


یک پا در سنت ، یک پا در مذهب چشمی به گذشته و چشمی به آینده و یک


سر سودا...


ما همه اینها هستیم...


به قول مرحوم حسین پناهی در نمایشنامه ی چیزی شبیه زندگی


من فرزند این قرن کافرم


قرن مانیفست های سیاه نیچه


تزهای خاکستری بکت


و آنتی تزهای مسخ پاپ اعظم


قرن تلیت ترش تماته و پست مدرنیزم


من چند نفر باشم خوبه؟


صد تا ... یه میلیون تا ...


من همه ی زنان دنیام. 

ترسهای شبانه

وقتی مریض می شم با اینکه می دونم خوب میشم اما بازم می ترسم، می ترسم هیچ وقت خوب نشم ، می ترسم همون دم پیر بشم، می ترسم بخوابمو و دیگه بیدار نشم. وقتی دلم برای کسی تنگ می شه هم همینطوره. می دونم یه روز میاد که دیگه دلم تنگ نمیشه ، اما بازم می ترسم . می دونم گذر زمان هم چیز رو حل می کنه اما از همین گذر زمان هم می ترسم. می ترسم همون دم پیر بشم و وقتی خوابیدم دیگه بیدار نشم ...

از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کنترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیدهبر آب دیدهٔ ما، صد سنگ آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارابکشد، کسش نگوید: تدبیر خون‌بها کن
بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشدای زرد روی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشدپس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدمبا دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرداز برق آن زمرد، هین دفع اژدها کن
بس کن که بی‌خودم من، ور تو هنر فزاییتاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن

انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا 


پخش مستند بنادر گمشده ساخته ی بهزاد وزیری


این فیلم به بررسی تاریخ شهر شوش و شوشتر و اهمیت کشتیرانی در این منطقه می پردازد. این بنادر به دلیل ورود راه آهن کم رونق شده و از بین رفتن.