فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

این شکوه دخترانه چرا به شکوه زنانه تبدیل نمی شود؟

چندی پیش در یکی از صفحات مجازی خواندم که پرسیده بودند که دلیل ازدواج نکردن دختران ایرانی چیست ؟ بی شوهری ؟ یا اینکه مردان ایرانی به حد کافی جنتلمن نیستند؟

مطمئنا صرفا یک دلیل نمی تواند باشد اما من گاهی به چیزی فکر می کنم که اسمش را می گذارم شکوه دخترانه ؟ و گاهی از خودم می پرسم چرا بعد از ازدواج به شکوه زنانه تبدیل نمی شود؟ شکوهی که ثروت نامتناهی هر دختر است و چرا این ثروت بعد از ازدواج به ناگاه محو می شود. بعضی از این دختران بعد از ازدواج به یک زن لوکس و زینتی تبدیل می شوند، بعضی دیگر خدمتکارهای دست و پا چلفتی و بعد از زایمان مادر مهربان و دلواپس . هرگز قصد ندارم شخصیت یک مرد یا ساحت ازدواج را زیر سوال ببرم اما آن سایه سنگینی که بعد از ازدواج بر روی یک زن و تمام توانمندی هایش می افتد را نمی توانم درک کنم .

اولین برخورد من به این موضوع برمی گردد به دوران نوجوانی ام که در کتابخانه نزدیک دبیرستان یک کتاب آموزش فتوشاپ دیدم ، با کمک برادرم برنامه آن را روی کامپیوتر خانه نصب کردم و از روی آن کتاب فتوشاپ را یاد گرفتم و آنقدر ساعتها با ابزارهای آن تمرین کردم تا کاملا روی آن مسلط شدم ، هر روز عکسهای قدیمی را اسکن و روتوش می کردم و یا کارت پستال و چیزهای دیگری طراحی می کردم و این برای من خیلی جالب بود. چند سال بعد در محل کار پدرم کلاس آموزش فتوشاب برای فرزندان کارمندان برگزار شد و پدرم به خاطر علاقه شخصی من مرا ثبت نام کرد. مربی که دختر خانم جوانی بود و چند سال از من بزرگتر بعد از آنکه متوجه مهارت من در فتوشاپ شد،  بنده را مورد لطف و نوازش خود قرار داد و هر جلسه طرح هایی را که درست می کردم را برای او می آوردم اما یک روز بعد از یک گفتگوی دوستانه متوجه شد من یک برادر بزرگتر دارم ، صورتش ناگهان متغیر شد و با ناراحتی به من گفت پس یک برادر بزرگتر داری و این طرحها را او درست می کند و تو سر کلاس می آوری . همین جمله کافی بود که از او متنفر شوم و دیگر سر کلاس نروم و مدرک آن کلاس را مچاله کنم و بندازم دور. چرا داشتن یک برادر بزرگتر باید این تصور را ایجاد کند که من نمی توانم دو تا عکس کنار هم بچسبانم.این یک مثال کوچک بود نمونه ها از این دست فراوانند ، فقط کافی هست یک شوهر داشته باشی تا تمام توانایی های تورا به او نسبت دهند.البته هستند زنانی که از نام شوهرانشان نون می خورند حتی در تئاتر زنانی بودند  که هیچ گاه با یک بازیگر سرو کله نزدند و هیچ گاه استرس نور و دکور و پول نداشتند ، افراد دیگری نمایش را اماده می کردند و نام آن زن را به عنوان کارگردان می نوشتند . زنانی که هیچگاه نمی توانیم با آنها یگانه شویم هر چند به نظر می رسد آنها بهتر از ما قواعد بازی در جامعه امروز را بلدند.

می گویند پشت هر مرد موفقی یک زن موفق هست اما در اکثر موارد  این مسئله در ارتباط با زنان صدق نمی کند که اگر هم مردی باشد غالبا پدر اوست نه کسی دیگر. به هر حال زنانی هستند که تلاش می کنند و انتظار دارند تلاشهایشان دیده شود.

قطعا بر این باورم که این نقیصه صرفا به مردها برنمی گردد . این میل جانکاه که در بعضی زنان جاریست که دوست دارند نقش یک قربانی ، یک خدمتکار یا یک شی لوکس قیمتی بازی کنند به مرد بازنمی گردد و این حس حقارت که اگر مردی را نداشته باشی بی عرضه ای ، ناتوانی ، معیوبی مردها به زنان تزریق نکردند و این زنها نمی دانند تاریخ مصرفِ شکلِ زن قربانی و مرد خشن دیگر نخ نما شده و کسی باور نمی کند.

در صحنه تئاتر چند قانون زیبا داریم که می گوید بازیگر باید طوری بازی کند که بازی بازیگر مقابل بهتر دیده شود ، در صحنه ای که بازیگر B محوریت دارد بازیگر A نباید طوری بازی کند که نگاه تماشاگر را از سمت بازیگر B بدوزد. تئاتر جایگاه حقیقت است و تصویر انسان در حال عمل را نشان می دهد . قطعا یک ازدواج خوب یا بهتر بگویم یک ارتباط خوب در گرو بهتر دیده شدن طرفین است .


نظرات 1 + ارسال نظر
Mery جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 11:46 ق.ظ

سلام
امیدوارم شاد باشید
امروز یدفعه یاد وبلاگم افتادم
اومدم دیدم پیداش نمی‌کنم
اسم آقای محمدغدیرزاده‌رو گوگل زدم وبلاگ ایشون بود وارد وبلاگ خودم شدم و دیدم تغییر کرده. انگار کسی تصاحبش کرده. خب من ۳ - ۴ ساله رسیدگیش نکردم.
یادی هم کردم از دوستان قدیمی که یکیشون محمد هستش.
شما میبینیش یا تماس دارید . سلام منو بهش برسونید. اسممو بگید یادش میاد. بگید سلام خانمش و دخترش رو برسونه و ببوستش. الان ۱۶ سالشه. خوشبخت بشه.
لحظاتتون بانشاط.
خواستید خبری بدید این شناسه‌ی اینستای منه
mery__9_16

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد