فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

فروردینی ها

نوشته های یه آدم سر به هوا

از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کنترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیدهبر آب دیدهٔ ما، صد سنگ آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارابکشد، کسش نگوید: تدبیر خون‌بها کن
بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشدای زرد روی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردی است غیر مردن، آن را دوا نباشدپس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدمبا دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرداز برق آن زمرد، هین دفع اژدها کن
بس کن که بی‌خودم من، ور تو هنر فزاییتاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد